دخترم

امروز خیلی کار دارم نزدیک ماه رمضومنم هست یه سری کارای فوقالعاده ام دارم       خیلی وقته میخوام واسه خودم یه مانتو بدوزم به خدا وقت نمیکنم    امروز دیگه تصمیم گرفتم شروع به دوخت کنم دیشب الگوشو کشیدم دیگه تقریباًواسه دوخت اماده است یه پارچه لی کاغذی هم گرفتم میخوام شلوارم بدوزم هوا خیلی گرم شده منم همهء لباسام داغن البته همهء این کارا مستلزم اینه که سلاله خانوم اجازه بدن که من مانتو شلوار تابستونیمو بدوزم  وقتی دوختم تموم شد حتماً عکس میذارم نظر بدین     ...

 هروفت که من بساط خیاطی ودوخت ودوزم به راه میشه سلاله ام پابهپای من شروع میکنه ...

امروز مینویسم برای تو... تا فردا بخوانی به یادم... بعضی وقتا حرفای فیلسوفانه ای میزنی که وقتی یادش میافتم مخم سوت میکشه!!! یه روز داشتی تلویزیون میدیدی یکی به یکی گفت :متقلب! تو هم همینو گرفتی گفتی : مامان :متقلب یعنی چی؟!منم که نمیخواستم اصلاًبا کلمهء دروغگو اشنا بشی  گفتم:یعنی کسی که وقتی سئوالی ازش میپرسن راستشو نمیگه! گفتی: یعنی وقتی مامانش ازش میپرسه {جیش} داری میگه ندارم...!!! ادامه مطلب یادتون نره... هرکس حالتو میپرسه ومیگه چه خبر؟ میگی: سلامتی شما خوب هستین؟ یه بارداشت م کوفته درست میکردم اومدی پیشم گفتی مامانی چی داری درست میکنی؟ گفتم:کوفته ،ساکت شدی رفتی دنبال بازیت! ...

دیروز و امروز خیلی خسته شدم  یکمی بیشتراز معمول کارداشتم،جدیداً احساس میکنم احساس مسئولیت سلاله خیلی بیشتراز قبل شده وقتایی که من خیلی کار دارم  همش میپرسه مامانی اخه خسته میشی انقدر کارمیکنی  منم بهش توضیح میدم که اگه همه باهم کمک کنن یه نفر خسته نمیشه وقتی دقت میکنم میبینم یه کمی میره تو فکر وبعد میگه مامان منم میخوام کمکت کنم منم میگم که بره واتاقشو جمع وجور کنه ادامه مطلب یادتون نره... کارهایی که به عهده سلاله گذاشتم: 1- اول از همه مرتب کردن اتاقش 2-اوردن وبردن وسایل سفره غذا  3- مسواک زدن  4- لباس پوشیدن ودراوردن،کفش پوشیدن ودراوردن 5- وقتایی که میخوام جاروبرق...